loading...
Persian-Day|پرشین دی
آخرین ارسال های انجمن
مدیریت بازدید : 540 جمعه 08 آذر 1392 نظرات (0)

اس ام اس تنهایی و غمگین آذر 92 - سری 6

پرشین دی

تنها یک حرف مرا آزار میدهد ، حتی یک کلمه هم نمیشود
تنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند …
همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است !
.
.
با دستان خالی از دنیا خواهم رفت …
نباید نگران باشم چون حداقل با دلی پر میروم !
فرستنده : مترسک

بقیه در ادامه مطلب

اس ام اس تنهایی و غمگین آذر 92 - سری 6

پرشین دی

تنها یک حرف مرا آزار میدهد ، حتی یک کلمه هم نمیشود
تنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند …
همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است !
.
.
با دستان خالی از دنیا خواهم رفت …
نباید نگران باشم چون حداقل با دلی پر میروم !
فرستنده : مترسک

.
.
در زندگی گفتن دو چیز بسیار سخت است :
اولین سلام و آخرین خداحافظی !
.
.
گفتم غم تو دارم
چیزی نگفت و بگذشت
حافظ خوشا به حالت
یارم گذشت و یارت
گفتا غمت سرآید
فرستنده : حمیدرضا
.
.
انقدر زمین خورده ام که رنگ آسمان را فراموش کرده ام
بوی خاک میدهند تمام ارزوهایم !
فرستنده : داوود
.
.
گفتند فراموشش کن آرام میگیری …
فراموشش کردم اما کمی قبر تنگ است !
فرستنده : مترسک
.
.
رفته ای و من هر روز به موریانه هایی فکر می کنم که آهسته و آرام گوشه های خیالم را می جوند
تا “بی خیال” نشده ام برگرد !
فرستنده : نیما۸۶۱
.
.
آری که چه بی رحمانه آمده است که بماند برای همیشه ، غم تو در دل من …
فرستنده : حمیدرضا
.
.
دنیایی که در آن تو نیستی ، ارزش نفس کشیدن ندارد …

.
.
هر شب آب نمک قرقره می کند
گلو درد دارند چشم هایم !
فرستنده : حمیدرضا
.
.
گاهی یه جوری میشکننت که وقتی تیکه هاتو به هم میچسبونی یه آدم دیگه میشی !
فرستنده : مترسک
.
.
سخت است اینکه نمرده باشی و از تو بخواهند گورت را گم کنی !
.
.
خیلی از خودش خوش قول تر است … خیالش را می گویم که یک عمر است زودتر از خودش آمده سر قرارمان !
فرستنده : مهندس
.
.
هیچکس نمی داند چقدر جای شادی بی سبب در دلم خالیست !
فرستنده : فرصاد
.
.
گله نکن آدم برفی
من اگر به تو نزدیکتر شوم دلِ سوخته ام آبت میکند !
فرستنده : نیما۸۶۱
.
.
چیزی نیست که مرا سر شوق بیاورد جز تو ؛ ولی تو هم که نیستی !
.
.
بی تو هر شب از خواب هایم صدای گریه می آید !
فرستنده : حمیدرضا
.
.
عشق مثل یه دزد آروم و ساکت وارد قلبت میشه تا به خودت میای میبینی صاحب خونه شده ولی … ولی امان از وقتی که بخواد بره ، طوری درو پشت سرش میکوبه که چهارچوب دلت فرو میریزه و تو میمونی و یه ویرونه !
.
.
حرفت که می شود با خنده می گویم : یادش بخیر ، فراموشش کردم …
اما نمی دانند هنوز هم کسی اشتباه تماس می گیرد سست میشوم که نکند تو باشی !
فرستنده : سارا
.
.
چقدر دلم تمام شدن می خواهد
از آن تمام شدن هایی که بشود نقطه سرِخط و آنگاه دیکته تمام شود و من دیگر آغاز نشوم !
.
.
صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند !
نمیدانم ، پس کی زندگی شروع می شود ؟
فرستنده : حدیث
.
.
دستم به تو نمیرسد ، ستاره شبهای من
اما نگاهم هر شب ، آسمان تو را در آغوش میگیرد !!!
.
.
شبیه خاکستر سیگار پیرمردی شده ام که آلبوم عکسهای قدیمی اش را با حسرت ورق میزند و هر از گاهی دستی به عکسی میکشد و نگاهی در آینه به موههای سپیدش میکند !
میخندد و لبخند بر صورتش میخشکد و میگرید و میمیرد …
فرستنده : نیما۸۶۱
.
.
در نبود تو برگ زردی شده ام میان برگهای سبز
تاب طعنه تابستان را ندارم ؛ کاش کاری کنی پاییز بیاید !
.


.
شب که میشود ، شروع میشوند ، ای کاش های من …
فرستنده : فرصاد
.
.
از ماجرای عشقت رو سفید بیرون آمدند ، موهایم …
.
.
فریب خنده هایم را نخور
من سالهاست که در خفا گریه میکنم !
فرستنده : نیما۸۶۱
.
.
فرقی نمی کند تقویم زمستان است یا بهار …
بی تو هیچ زمانی قشنگ نیست !
.
.
این روزها آنقدر بغضم سنگین شده که اگر گردنم را هم بزنی به جای خون اشک می ریزد …
فرستنده : حمیدرضا
.
.
تلخ منم همچون چای سرد که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی
تلخ منم ؛ چای یخ که هیچکس ندارد هوسش را …
فرستنده : حدیث
.
.
من درگذشته ام در گذشته ام !
.
.
بینِ مرگ و زندگی جاییست که من سالهاست به آن پناه برده ام ! ســـــکـــــوت …
فرستنده : نیما۸۶۱
.
.
هوا اینجا کمی دلگیر است ، آنجا را نمی دانم
اینجا ترس فراموش کردنت مثل خره تمام جانم را پر میکند ، آنجا را نمیدانم
اینجا جای خالیت به وسعت یک جهان است ، آنجا را نمیدانم
ای کاش برای تو هم تفاوت بین “اینجا” و “آنجا” فقط یک “ی” باشد …
فرستنده : مترسک
.
.
تلخ بود فراموش کردن کسی که با او همه چیز شیرین میشد …
دل کندن از او برایم آسان نبود‎ !
فرستنده : ویدا
.
.
اشک های گستاخ !!! گونه های من جای لیز خوردن نیستند ، آرامش صورتم را برهم نزنید !
فرستنده : هانیه
.
.
چه گره ی کوری به زندگیَت انداخته ام که فقط “من” باید از سرت باز شوم ؟؟؟
فرستنده : حمیدرضا
.
.
به تو که فکر میکنم
بغض می آید
اشک می آید
دلتنگی می آید
به تو که فکر می کنم مهمانی عجیبی به راه می افتد !
.
.
خواستم هر چیزی را که بوی تو میداد بسوزانم ولی افسوس جانم آتش گرفته …
فرستنده : ویدا
.
.
شبگردی می کنم اما صدای نفسهایت را از پشتِ هیچ پنجره و دیواری نمی شنوم
آسوده بخواب نازنینم ، شهر در امن و امان است ، تنها خانه ی من است که در این شهر در آتش میسوزد !
فرستنده : حمیدرضا
.
.
دیوانه ات میکنند مسئله هایی که در ذهنت به جای اینکه حل شده باشند ، ته نشین شده اند !!!

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    کدام بخش را بیشتر دوست دارید؟
    چطور به این سایت وارد شدید؟
    با اضافه شدن بخش مذهبی به مطالب سایت موافق هستید؟!
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1696
  • کل نظرات : 167
  • افراد آنلاین : 41
  • تعداد اعضا : 163
  • آی پی امروز : 214
  • آی پی دیروز : 89
  • بازدید امروز : 384
  • باردید دیروز : 171
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 384
  • بازدید ماه : 7,369
  • بازدید سال : 158,935
  • بازدید کلی : 2,025,870
  • کدهای اختصاصی